هوایم مسموم است
دلم دلگیر
تنم خسته
هوای تو را کردهام
هوای نگاهت را
به کوی یاران که سر میزنی
یار گمشدهات را یاد کن
بی هوا بیا
بی هوا هوایم را عاشق کن
قول میدهم
با اشک هایم عبای سبزت را ببوسم.....
مهدی میرمیرانی
در پیاَم بگرد
آن گوشهای از خاطراتت
که مرا زخم میزند
آن گوشه از
حضور من
که پای ارتباطمان
نهیب مرگ میزند
من ماندهام زنده
و در مسیر مرگ
آنگاه که مردهام
و خاطرات
تنها مرا نقش میزند....
مهدی میرمیرانی
دوستت دارم
در یک روز آفتابی
فارغ از کلاغ ها
شغال ها....
دوستت دارم
در یک روز بارانی
در آغوش یک کُرسی
کنج خانهای چوبی...
دوستت دارم
در یک شب تاریک
بی ستاره؛ابری
با ماهی گنگ؛گنگ؛مسکوت....
دوستت دارم
در شبی مهتابی
بی ابر
صاف همچون دلت
و پر ستاره در حسرتت ....
دوستت دارم
در آن روزی
که دوستداری نیست
در آن شبی که
هیچ مهتابی نیست
در آن وقتی
که ساعتی نیست
دقیقهای
ثانیهای
لحظهای
و تویی و منی
که دوستت دارم
دوستت دارم....
مهدی میرمیرانی