در کاهدان گشتی که سوزن پس بگیری؟

در کاهدان گشتی که سوزن پس بگیری؟
از شعله‌های عشق خرمن پس بگیری؟

من کوه صبرم از تو اما آه کافی‌ست
تا در تمام سال بهمن پس بگیری

در کوره‌‌ی خودسوزی من ضربه‌ها خورد
تا جای دل یک تکه آهن پس بگیری

تو می‌توانی پنجره فولاد باشی
باید خودت را از تبرزن پس بگیری


من ریشه‌هایم در سراب عشق خشکید
چیزی ندارم تا تو از من پس بگیری