بر دست ها به جای انگشت

بر دست ها به جای انگشت

روییده تیغ های بلند تیز

وقتی که دست کسی را

در دست مهربان خویش فشارم

خط های دست من

از خون

جوبار می شود

و چکه ها

بر آستان در

طرح زنی است که چشمانش

روییده جای چشمه ی پستانش ..


((فرخ تمیمی))

جهان استوار نمی ماند

جهان استوار نمی ماند

مگر با سری خمیده

بر روی شانه ی کسی که دوستش داریم


سوزان علیوان

و عطرت را که عوض می کنی

و عطرت را که عوض می کنی

مثل این است که باد 

روح مرا

از جنگل های کاج 

به شالیزار برده باشد

هر کتابی که دست می گیرم

نام تو

میان واژگان آن پنهان است

و خود را 

که درون آینه نگاه می کنم

تو را می بینم

تو در من حلول کرده ای

یا من در تو ؟


((نزار قبانی ))