در شهر طوفانی عجیب بر پاست
باز کدام پیراهن بر تن
کدام لبخند بر لب
کدام نگاه در چشم
کدام کرشمه در سر داری محبوبکم
که اینچنین شهر آشوب کرده ای هوای شهر را؟
به گمانم دل آسمان دارد برایت می تپد ماهکِ شوّال
حتماً که نه ، قطعاً عاشقت شده!
نمیداند که تو از آنِ خورشید پنهان بر پسِ نقاب ابر هستی
نه ! انکار نکن عزیزِ بهتر از جان
فردا که باران ببارد
دستت رو خواهد شد که دلِ آسمان را هم شکسته ای!!!
((کامیار شکیبایی))