نیستى،...هرچند

نیستى،...هرچند
شقیقه هایت
زنده تر از پیش
به لب هایم ضربه مى زنند...

به ساعتى که
اگر خدا شعرى مى سرود
تو آن شعر بودى
در من، تفنگى ست صبور
خودش را پر کرده
انتظار مى کشد...

پریساقاسمى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد