ما بی‌تو به شیدایی

ما بی‌تو به شیدایی

شیدایی ترین

غزل آفتاب را

بر پوست هر ستاره نوشتیم

اوضاع روزگار

چنان‌ام ملول کرد

هر گل که وضع مرا دید

اشکی ز فرط گریه

در قرابه‌ به نام گلاب شد

در این عزا وُ

مجلس ختم رسول گل

ای در خیال شیشه-

مانده به زندان

ما بی تو خوش‌ نه‌ایم

تو بی‌ما چه‌گونه‌ای؟

 

(بیژن کلکی)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد