عشق تو نگر در سر سودای دگر دارد
آن موج نگه در دل دریای دگر دارد
این سلسله گیسویت آشفته کند ما را
دیوانه شدم این دل غوغای دگر دارد
رازی است برای من چشمان سیاه تو
این میکده از چشمت مینای دگر دارد
صهبای نگاه تو آورده به دل مستی
صد شکر که این مستی صهبای دگر دارد
بلبل به غزل خوانی اندر چمن حسنت
دردا غزل بلبل معنای دگر دارد
هجرانا غمت سوزد امروز و فردایم
فردای قیامت هم فردای دگر دارد
با ( دفتری ) از عشقت دوردی کش ایامم
هر مست دل انگیزی آوای دگر دارد
حسین دفتری