از هستی زن, هستی ما گشته میسر
مادر شده و نیست از او بهتر و برتر
مانند صدف باشد اگر عالم هستی
تشبیه شود هر زن دردانه به گوهر
با نقش وفاداری و مهری که کشیده
هر گوشه ی دنیا شده زیبا, شده محشر
ارزنده به درگاه خدا هست چُنان که
الماس به یک تار مواش نیست برابر
آرایه ی مهر است و امید است و محبت
نه نیست به زیبایی او شعر به دفتر
زن را به چه توصیف شود کرد که از او
آورده جهان آسیه و مریم و هاجر
بی نام زن این زندگی آخر به چه ارزد
حتا به تو یک عمر جهان بخشد اگر زر
در فصل بهاری که گلستان شده دنیا
از عشق شکوفا شده این گل چه معطر
نوری همه ی عمر تو خوشبخت ترینی
چون بوسه زدی بر قدم خسته ی مادر
آرمین نوری