گـرت گـویم نهـال قـامتت دلجوست, حق گویم

گـرت گـویم نهـال قـامتت دلجوست, حق گویم
وگـر گـویم سر موی تـو عنبر بوست, حق گویم
شکـایت چـون کـنم از جـور چشم فتنه انگیزت
اگـر گـویم فـراز چشم تـو اَبـرو ست, حق گویم
شـرار چشـم و مـژگـانـت نشستـه بر دل خونم
وگـر گـویم وصالـت را سزای او ست, حق گویم
چـه معـصـومیـتی دارد دو چـشـم پـر شـرار تو
چو گویم جام جان من بدست او ست, حق گویم
شمیم عطر تـو بـرده, ز سر هـوش و حواس من
اگرگویم تن تو چون گل شب بو ست, حق گویم
پـرستـو پـر زنـد سـوی حبـیـب و آشـیـان خـود
اگـر گـویم دل من چون پرستو هست حق گویم
نکوئی دیدمش چون والع و شیدا چنین گفتش
گـرت گـویم مرا قـاتـل لبـان او ست حـق گـویم


عباس نکوئی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد