از سرم افتاده شیرین هوسی

از سرم افتاده شیرین هوسی
چشم دل را بسته ام روی کسی

بعداز این شاید بمیرم بی خبر
از غم دوری و بی همنفسی

می برد بوی تعفن جسم را
پشت میله های سرد قفسی

خورده ام چوب فلک یک عمر , آه
داد از این دنیا که گشته محبسی

عشق, بر پا کن دوباره شعله ای
وا رهان من را از این دلواپسی

طیبه حسنی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد