درخت می‌رقصد

درخت می‌رقصد
شاخه شاخه
برگ به برگ
در باد
استوار
باشکوه
آزاد

درخت
در سکون رقصان خویش
می‌بالد

سکون رقصان می‌دانی یعنی چه؟
یعنی که درخت
زندگی را
در نهان وجودش
می‌رقصد

شبنم حکیم هاشمی

ای خدای مهربان رحم تو شد بی‌گمان

ای خدای مهربان رحم تو شد بی‌گمان
من همیشه با تو‌ام فوقِ فوقِ هر زمان

نِی دگر دارم مکان نِی بباشم در زمان
ای خدای لایزال کردی من را چون شهان

وای من از نور تو داد من از دست تو
اَرحَمَ ای راحمین تا ابد جان مست تو

روی پنهان اوج اوج ای عیان ای ظهرِ ظهر
اوّلِ اوّل تمام آخری تو مُهرِ مُهر

از همه من رستی‌ام بی‌نهایت مستی‌ام
تا ابد بر تو رکوع هم سجودم هستی‌ام

شهر در شهرم شدی یوم در یومم شدی
ای سنه ای عمر من راحِمم قومم شدی

نیستم الّا به تو کردی جانم را وِتو
سیّد عرشی‌ام و نورِ من شد نور تو


سید جعفر مطلبی

چو پرندگان سرگردان؛

چو پرندگان سرگردان؛
در باران را مانم
الهی
تو باش آشیانم


فرشته سنگیان

ز غوغای جهان فارغ

ز غوغای جهان فارغ
دلبر نازک دل من
در سرش شوق پرواز
در دلش آوای پنهان
زلف پریشانش همچو بید
در دست باد وحشی خو
دستان کوچکش در حوض آب
در به در دنبال ماهی های حوض
چشمانش اما برق شادی دارد
پیراهن گل گلیش پر ز گلهای رز
چین چین دامنش همچو پیچ و تاب پیچک های
وحشی در پس دیوار رویا
دلبرم لبخند تو جان میدهد برتن رنجور من
همچو اکسیر جوانی در کتاب زندگی...


سحر کرمی