خزان ماه سال هم

خزان ماه سال هم
دوباره
قدم زنان
قلم موی
بیت السرای بیشه
من میشود

با برگهای خوشا رنگش
خود را میزبان
کوچه بازارهای
قلبم میکند

رسا نوای خش خش برگانش میشود
جانی دوباره به پیانوی
قدم هایم

مهاجران پرستوها
همنشین قصه های تابستانم بودند

می روند
اما دیگر نگفتن هایم را
به آنان میسپارم

بارانهای شبان پاییزی ام
چه نقشی دارید به شستن
خزان نویس هایم

به نصیحت خریف سال
میکشم آنان را به
بوم های
نمیه کشیده هایم

که بمانند به ماندگار
تا پاییزان دیگر

پوران گشولی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد