سوزی تنم را لرزاند، در خم جاده ی رویاهایم

سوزی تنم را لرزاند، در خم جاده ی رویاهایم
منظره ای دلنشین با برگ های آتشین در پس افکاری آشفته
صدای خش خش زیر پایم دلنشین بود
اما به یکباره بغض گلویم را فشرد‌
تو چرا دوستانت را به زیر پای من انداخته بودی؟
بی نوایی غرق خیالی خام از چهره رنگارنگت بودم
من پاییز را با نمودی پر زرق و برق و وجودی سرد یافتم
تو چه اشتباه سختی بودی...

نیر صفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد