صبح غمگین کودکِ غزه
بر دلم داغِ دیگری دارد
زانوانش گرفته در آغوش
چهره اش چشمه تری دارد
در نگاهش عمیق خیره شدم
دیده اش از امید ، خالی بود
خنده اش را اگر نمی بردند
روزگارش همیشه عالی بود
بوسه های عمیق مادر نیست
باز دست و دل پدر سرد است
آه دنیا چه جای بی رحمیست
قلب او قدر کوه ، پردرد است
حسبی الله ، روی لبهایش
کار او گرچه گریه زاری بود
با تمام وجود می دیدم
آه در گونه هاش جاری بود
با تمام غمی که در دل داشت
او نماد ِجهاد انسانی ست
از هر اهریمنی نمی ترسد
گرچه در خاک خویش زندانی ست
آی غزه ، صبور ِزخمیِ من
می رسد باز بانگ آزادی
یک جهان با تو است باور کن
با تو که زیر مشت و فریادی
مهین خادمی
ان شاالله این آه کودکان بی گناه و مظلوم غزه دامن ظالما رو بگیره و نسلشون منقرض بشه
الهی آمین