مه رویت چو ببینم

مه رویت چو ببینم
ز مه و خورشید و ستاره بی نیازم
روی بلورت گر به رویم بیفتد
ز چشمِ رخساره بی نیازم
دمی بیا
مه چلچراغ این کاشانه باش
مرا با دل و جان و تنت
بر عرش اعلا جاودانه باش
دانی و دانم که دلم بر دلت نظر دارد
دمی بی رویت، سپیده دم ندارد
ندانم چو دانی دلم بقرار است
زیر و روکنی چرا دل بیچاره را
بشکن منبر و همپای من باش
که بهارم را دمی بیش نیست

شهریار یاوری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد