دل شب نجوا داشت با مهتاب
جیرجیرک حرفا داشت با مرداب
گل نیلوفر هم ناله ها داشت به آه
وزقی غورکنان خود بینداخت به آب
در رهش نیلوفر گشت به ناگه بی تاب
ریشه اش رقص کنان در مرداب
نگران و بی تاب می زند چنگ به آب
تا که یابد آن یار، یاد شبهای شراب
یاد ساقی، یاد بادی، یاد یار و یاد جام
یاد شبهای بیشه زار و یاد مهتاب و سراب
مرضیه فتحیان