این روزگار بد برای ما مصیبت داشت

این روزگار بد برای ما مصیبت داشت
در لحظه هایش چالش اندوه و محنت داشت

با خاطری آسوده از این گردش گردون
در دوزخش بر ما هزاران فخر و منت داشت

در این بیابان تهی از سبزه ی امید
زقوم را از بهر ما در خوان نعمت داشت

چون زورقی رقصان بروی موج تقدیرش
در ساحلش از صخره ی مرموز قسمت داشت

ما را سرآغازیست مبهم در مسیری گنگ
همراه ما بر هودج عمری که سرعت داشت

از شوکران درد و غم در جام ما تا کی؟
این عالم مستی دو روز عمر مهلت داشت

در برهوت آدمیت تشنه ی تطهیر انسانیم
لبخندی از این انحطاط آدمیت داشت

ما در مدار تو به گرد خویش حیرانیم
این روزگار ‌اکسیر رخوتناک حسرت داشت


سارا اسمعیلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد