کاشکی میشد ببینی قلب شیدای مرا

کاشکی میشد ببینی قلب شیدای مرا
کاشکی میشد بدانی راز دنیای مرا

تا بدانی که زدی ریشه به اعماق دلم
تا کنی روشن چنان خورشید، فردای مرا

مست مستم از تو و بی تاب دیدار توام
چون شراب ناب کردی خون رگهای مرا

ای همه نبض وجودم ای تپش های دلم
زودتر تعبیر کن با بوسه رویای مرا

مبتلایت هستم و آغوش خود وا کرده ام
کاش نادیده نگیری تو تمنای مرا

من برای زندگی، محض نفس میخواهمت
پس دریغ از من نکن شهد گوارای مرا

نوری از شوق‌ تو یک دفتر غزل آورده است
غرق عشق و بوسه ی خود کن غزلهای مرا

آرمین نوری ارومو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد