کوه ها نشانت را دادند

کوه ها نشانت را دادند
هنگامی که عطر بودنت را از باد گرفتند
و غروبی سرخ ،
که سرخی گونه هایت را به من ندا دادند
تا با آغوشی باز شب را بپذیرم
و زندانی تاریک در پس لبانت ،
که در آن حصر شدم و کنج نشستم
تا با بوسه هایت آزاد شوم


هیچگاه چنین لرزان برگ را ندیدم
و هیچگاه چنین مواج دریا را
هنگامی که خندیدی جهان هم دگرگون شد
و گنجشک ها که بر شاخه های تو ایستادند ،
نوای عشقت را به نوا در آوردند
دگر صدایی نمی شنوم ،
آوایت در گوش هایم لانه کرد

من به سماجت باران
و لطافت شعر
بر قلبت می بارم
و تو چون نرگس های بهاری
از اعماق خاک برون میایی
تا شمیم عطر عشق را پخش کنی
در قرنگ باد های وحشی
انگار ستیغ کوه ها هم نشانت را می دهند ...

مهدیار باقرپور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد