من ایرانم من آن فرزند آریوبرزن شیر دلیرانم

من ایرانم من آن فرزند آریوبرزن شیر دلیرانم
که غرش می‌برد بر آن سکندر هم های ویرانم
من آن فرزند تاریخ هزاران ساله ی خورشید
من آن عصاره ی اندیشه ی خفته درون کوهسارانم
که می‌تازد به لشکرگاه مکر و حیله و ترفند
قلم برصفحه و آن سینه ی تاریخ زیبای نگارانم
هنوزم هست می بینم هزاران شیر پادربند
که غرش می برند بر آن سگان آزاد گیسویی هزارانم
من ایرانم.. فریدونم.. منم آرش..
زنم تیری به چشم و دیده ی قلب ضحاکانم
نصیبم اشک و باران بوده و آتش
غزل می‌خوانم از شوق دلیرانم
بخواب آسوده و آرام ای جانم
هنوز اندیشه ها در سینه میرانم

پیروز پورهادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد