مدتی‌ست هر چه سعی می‌کنم این سکوت چند

مدتی‌ست
هر چه سعی می‌کنم این سکوت چند
ساله را بشکنم نمی‌شود.
کلمه کم می‌آورم
انگار ذهنم از همه چیز خالی شده است
و این به شدت آزار دهنده است
هر بار درد لعنتی
می‌خواهد از گلو بیرون بریزد
اما بغضی نانجیب
ممانعت به عمل می‌آورد.
ای کاش
ذهنم حافظه‌ی موقتی داشت
و تمام غم‌هایم را
می‌توانستم روی دیوار اتاق‌ام منگنه‌شان کنم
و با تیر بی خیالی به جان‌شان
می‌افتادم
شده‌ام عین مرده‌ای که اشک دارد
اما آستین ندارد
مدتی‌ست
اصلا
من
خودم
نیستم


عسل محمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد