برای رفتن
جَستن
و پریدن
به دوردست های دور
فرصت بس بسیار است
و این
کوتاه گذر عمر
که از تعریف آن
مرا خنده می آید
مجالی نیست برای تکرار
تو در پس کوچه های غربت
به دور از رهگذران
و من اینجا
در این سیاهچاله های غم
آشکارا به تو می اندیشم
اما
زمستانی که همچون دژخیمی
بس خشک و گرم است را
باکی نیست
هیچ کس بهار را منتظر نمی ماند
رضا کشاورز