خورشید بلند صبح خیزان
مقصود دعای شب ستیزان
مسجود خیال صدفرشته
ای در کف تو کتاب و میزان
دلتنگی غنچه های ناشکفته
پایان فصول برگریزان
بنیان کن خارهای گلزار
امید طلوع مهر ورزان
در دهشت و بیم شب فسردیم
وز شوق چراغ،چشم و قلب لرزان
ده قرن بدون ماه رفتیم
مشتاق ستاره ای فروزان
از تلخی شحنه گرانجان
کالای شرف، حراج و ارزان
از شومی بوف های جنگل
تنگ آمده سینه هَزاران
از ظلمت حبس سوی ما آی
در حسرت تو چشم عزیزان
بازای که سخت دردمندیم
وز مدعیان دین گریزان
این بقیه الله
سید قاسم موسوی