تو،،
نو ز بهارانی
من، خواب زمستانی.
تو،،
شور شفق داری،
من، ابری و بارانی
تو،،
جاری یک رودی
من، ساکن یک مرداب.
تو،،
سمت افق میری
من، چرخش میدانی
تو،،
نام بمانایی
من، هاله ای از ابهام.
تو،،
نقطه،،سر خطی
من، کسره، پنهانی
تو،،
در طلب عیشی
من، در پی نوشیدن.
تو،،
خواب خوش مستی،
من، صبح پشیمانی
تو،،
چشمه جوشانی
من، تشنه تر از لوتم.
تو،،
خطه ی گیلان و
من دشتی بیابانی
تو،،
اسم شب شعری
من، شاعر شب نامه.
شاه بیت غزل ها تو
من، مصرع پایانی ..
مرتضی ناطقی