آرایش کرده ای و زمین و زمانم آرزوست
یک بوسه ای از لبت زدن بر لبانم آرزوست
آرایش کرده ای وگواه است زآن رنگ و روی
بر لب گرفته ای رنگ و ابرو نشانم آرزوست
زیباتر از بهشت گشتی و حوران سر نوشت
تشبیه به طاووس گشته ای و آنم آرزوست
آرایش کرده ای و تو جان از تنم برده ای
دلیکه درگیر تو گشته است نهانم آرزوست
صادق بعشق تو هستم و درشور وحال دل
مجنون شدم و بدان لیلی کشانم آرزوست
همخانه دل گشته ای و سپیده تو هم بدان
منظومه ای گر نوشتم شرح توانم آرزوست
برجعفری گناه نیست که یادازتوکرده است
آهسته میبوسمت بدان که روانم آرزوست
علی جعفری