گوشهایم پُر شد از انبوه چرت و پرتها

گوشهایم پُر شد از انبوه چرت و پرتها
کبکهای خوش خیالی تان به زیر برفها
صد قطار الفاظ بی معنی درون ذهنها
شمع حق خاموش گردیده دراین بی دادها
تا به کی تبلیغ ناسالم سخنهای دروغ
تا کجا خونابه از چشم عدالت خواه ها
تا کجا اجحاف و حیف و میل و این کردارها
تا کجا تکفیر و شرک و بدعت و گفتارها
سختی ایام لحظه لحظه بر دوش ضعیف
می کشاند جمله محرومان دراین گردابها
برجها را بر کمرهای نهیفان چیده اند
گمشده مفهوم دینداری درون کاخها
تخت شاهی را درون قصرهاتان برده اید
لقمه نان ناتوانان مانده درانبارها
در قدیم شداد کاخی ساخت در بیغوله ای
روزگار ما پراست از هیبت شدادها
می رسید بر انتهای آرمانهای بزرگ
بعد آنی که حقیقت سوخت همچون باغها


مصطفی مروج همدانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد