دیدم که بین راه ، پایت به خار خورد
هشدار نـــازنین ، پــا را تکان نده
مشغولِ پچ پچ اند ، گل های باغچه
اینجا حسود هست ، صورت نشان نده
من دوست دارمش ، ابرو و چشم را
بر دستِ دشمنت ، تیر و کمان نده ...
حالا که بُرده ای ، دل را به سرخی اش
لب غنچه کن ، بکُش ، مارا امان نده
یک چند ساعتی ، با من نفس بکش
جز من به هیچکس ، دیگر زمان نده
آه از نگــــــاه تو ، آه از تبــسمت
مستم ، نمرده ام ، من را تکان نده
امیرثاقب بردبار