من همان زاغ سیه بال غمم
که به هوای تو مرا نیست هوایی به سرم
اوج را تو اگر باشی، من میطلبم
جز به این، هیچ خیالی نپرد در سر من
زاغم و رو سیه و بال به آغشته سنگ
یاد تو، قلب مرا رنگ زده در پی رنگ
در قفس باشم و یاد تو دهد آرامم
تو نباشی هم عالم قفسیست در جانم
باصدایی که ندارم، همه دم میخوانم
که تو را دوست، تو را دوست، تویی جیرانم
سعید دهباشیان