آن هنگام که لحظه لحظه کودکی دلفریب و زیبا می شوی
تکه تکه وجودت آرام جان می شود و قد می کشی و بازهم آرامگاه قلبی می شوی تا بگویی زندکی زیباست ای زیباپسند و می روی تا به اوج برسی
سنگ
ندانم کاریها تو را ذره ذره می بلعد و امیدها ته می کشد لاله های دلت پرپر
میشود زیبایی گل سرخ و نرگس و نسترن دست دخترک گل فروش دلت را می آزارد و
دیگر شادی و شادمانی تا رسیدن به خاک برای پرواز از دنیا تا آنجا که هیچ کس
را یارای بازگردانت نیست و چه راحت سخت می شود تمام بودن های دیروز
خدایا فرصتی تا بگویم خدا نگهدار
فریبا صادقی