منتظر تنها نشسته در کناری ،دوربین

منتظر تنها نشسته در کناری ،دوربین
باز می پیچد به خود مانند ماری ،دوربین

دکمه هایش راگرفته درد لمس دست ها
می کشد خمیازه ازدردخماری ،دوربین

سیب دیگر بر لب مردم نمی آید به عکس
ثبت کرده جای خنده گریه زاری، دوربین

لنزهایش رابرای زوم کردن بسته است
تانگیرد عکس های یادگاری ،دوربین

صحنه را خالی از احساس محبت دیده است
مثل ما آورده شاید بدبیاری، دوربین

عکس هایی که به خاطرمانده ازایام دور
حاکی ازاین است دارد روزگاری ،دوربین

باهمان ژست قدیمی آرزو دارد هنوز
تا بگیرد عکس های بیشماری ،دوربین

طاقچه یا که کمد یا گوشهءانباری است
چون ندارد مثل پیشین دستیاری ،دوربین

قدرت الله شیرجزی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد