دست هایت می دهدبوی نوازش بازهم
شامه ام را می برد دنبال خواهش بازهم
بین ما گاهی شکر آب است اوضاع خیال
فکر کن مانند من گاهی به سازش بازهم
بیشتر فکر منِ افتاده از پا باش،که
می رود قندم به سرعت رو به کاهش بازهم
مثل دریا بازکن آغوش خودراروی ماه
تابتابد بر زمین هنگام تابش باز هم
می رسد فصل خزان مرگی برای باغ دل
می رسد آوای ناهنجار خش خش بازهم
انتحاری می زنی با چشم قاتل پرورت
بر سپاه سوریه مانند داعش بازهم
قدرت الله شیرجزی