بادکنکاز دست کودک رها شدو...به هوا رفتکودک با حسرت تمامدور شدن بادکنک را تماشا می کردو من در حسرت دور شدن تودر ایوان رو به خیابان خانه امبه ته کوچه ی بن بست، چشم دوخته ام.حسین احمدپور