بر فراز اشکآنجا که هیچ نشانیاز بادهای سترون نیست تا غنچه ای را بسوزانددست خویشاوندان خورشیداز آستین آسمان بیرون آمدو تو را پروراندبرای غنچه هایی که عطشناکقطره قطره مهربانی را طلب می کردند. حسین احمدپور