زندگی روز و شبی تکراریست
که به اجبار به آن درگیریم
روزها را به تکاپو و تلاشیم و به شب،
همه در بند دوصد چون و چرا زنجیریم
گرچه شب سیتَره اش نور زِ ما میگیرد
گرچه با رفتن خورشید به خواب،
خیلِ افکار،خیالِ خوش و خواب از همگان میگیرد
گرچه شب تاریک است،
ما به پایانِ سیاهی همه ایمان داریم
غصه ها رفتنی اند،عمرِ شب کوتاه است
پسِ تاریک ترین لحظه ی شب
نورِ زیبای سحر در راه است
ما به امید رهایی همه ایمان داریم...
احسان زنگنه