چشم تو گرداب و من، یک قایقِ تک سرنشین
من برای غرق گشتن در تو، کردم ترک زمین
چشم خود بستم که آلوده نگردد بر کسی
قلب من بینا شد و دیدم تو را در بیکسی
چاک راه عشق را پیدا کنم، نوشم ز آن
کنج لبهایت حکایت میکند آن را گمان
در شب زلفت مرا تنها، این عالم کجاست
از سر زلفت گرفتم، موی تو دست خداست
سعید دهباشیان