چشمان خسته ام را از دور نگاه میکردو من از نزدیک دیدم رفتنش راو چه غم انگیز بودیخ کردن قهوه ی ترک اشروی میز کناری امدر حالی که او راهرگز نمیشناختمعلیرضا پورکریمی