همیشه وقت شب که بی‌قرار می‌شوم

همیشه وقت شب که بی‌قرار می‌شوم
دقیقه های چشم انتظار می‌شوم
چگونه شد فراق تو شکست کمر ،کی
ز داغ رفتنت به نقره داغ می‌شوم
مگو رفیق نیمه راه گشته‌ای نگو
بدون عشق فصل بی‌بهار می‌شوم
مگو که عهد عشق برده ای زیادتو
فرار بر قرار کن که هار می‌شوم
شکار من اگرچه رفته‌ای ز تیررس
برون ،من شکارچی خیال می‌شوم
سوار زین اسب بالدار می‌شوی
صدای رعد شیر یالدار می‌شوم
به قلب بی‌قرار پی شکار می‌روم
و گام در خیال پی نگار می‌شوم
سراغ تو به کوه ،دشت، غار می‌روم
تمام شورشوق ،پر شتاب می‌شوم
شکارچی گرفته رد ز آشیان تو
شکار گر شوی که برقرار می‌شوم
بجویمت فراتری ز یک شکار تو
اسیر می‌شوی و سربه راه می‌شوم

ابراهیم خلیلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد