سکانس اولی دائم ،مرا لیلی صدا می کرد

سکانس اولی دائم ،مرا لیلی صدا می کرد
چنان میگفت لیلی جان، که دل را مبتلا میکرد

سکانس دومی دست را، به قصد لمس آوردن
مُمَیِز خورد از بالا... ، تمامش را در آوردن

سکانسِ بازی عقل شد...جدالِ پنبه با آتش
دیالوگ های سنگین از ،خداوند و مجازاتش


سکانسِ بعد،اِستغفار..مرا خواهر صدا می کرد
به وقت صحبتش با من، زمین را هِی نگاه می کرد

سکانس اَمر به معروف و،نَهی از مو پریشانی
و یادش رفت لا اکراه فی الدین را..،به آسانی

طبیبان نسخه پیچیدند،علاجِ واقعه صبر است
حریم عشق را دَرگه ،بسی بالاتر از عقل است

گمانم که خدا یک بار، به خود باید زبان میداد
سکانس آخری دیدم ،خدا هم سر تکان میداد..

زهرا سادات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد