هر چه گردد جذبه عشق نگارم بیشتر

هر چه گردد جذبه عشق نگارم بیشتر
میزند آتش به جان بیقرارم بیشتر

زلف عنبر بوی خود را تا پریشان می کند
نغمه مرغان شود در سبزه زارم بیشتر

دارم ای جان بر لبانم نام زیبای تو را
می شود با مُهر نامت اعتبارم بیشتر


فاش گر سازم نگارا جمله اسرار خویش
سنگ و چوب مردمان گردد نثارم بیشتر

نو بهارست و وصالت را ندیدم ای دریغ
می شود مشق جنون در نو بهارم بیشتر

جان و دل را من غبار آلوده دیدم از گناه
شوید این اشک بصر از دل غبارم بیشتر

هر چه خوردم زین شراب بی خمار روزگار
بی تو هر دم شد فزون درد خمارم بیشتر

هر چه سوزد جان و دل در آتش عشقش ( نسیم)
می شود جانان هستی غمگسارم بیشتر

اسدلله فرمینی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد