در دل غم زده ام شور عجیبی بر پاست
گویی که مرا می کشد آن دلهره کم کم
از دلهره تا مرگ فقط یک وجب است
یک وجب فاصله کوتاست ولیکن مبهم
جان به لب گشته ام از زخم زبان مردم
وای بر احوال کسی که شود انگشت نمای عالم
یک قطره از این اشک که در دامن شب ریخت
صد بار بود خوش تر از آن قطره ی شبنم
شیرین سخنی چون تو چرا فخر فروشد؟
شیرین تر از کوثر و از چشمه ی زمزم
ترسم این است که درصبح دم فردایی
ویران شوم از هجر تو چون زلزله ی بم
حسین قنبری عدیوی