شرح این قصه چگونه باز گویم تو را

شرح این قصه چگونه باز گویم تو را
من ندانم کیستم و از یاد بردم تو را
خسته ام از خویش و هم خوی غمم
خوگرفتم به تنهایی و نمی‌بینم تو را
مهر و عشق را باور نکردند جانان ما
خوف ندارم نپذیرم مهر و وفای تو را
چه کنم جان و دلم سوخت به غم
این دل شده رسوا که صدا کرد تو را
رؤیا مُرد تو برو زخم زبان کشت مرا
قلب من دیگر نمی‌خواهد تو را
من به مرگ دل خود آگاهم خدا
بریده از همه خلق می‌خوانم تو را


رویا جلیل توانا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد