به قرارِ دل ننوشم بجز از پیاله ی تو
که گُل از عطش رسیده به زلال ژاله ی تو
زده لب به تاب، تاول، بده بوسه ی علاجش
که کشیده آهم از دل به کران ز ناله ی تو
شده پیشه تا همیشه هیجان پُرس وجویت
که به تن تنی بپوشم به هلالِ هاله ی تو
ز دو گونه ات گدازه ، فوران زَنَان به دامن
چه شرار خوشگواری، به حضور چاله ی تو
به درِ طلب نشستم همه شب به آرزو تا
که به جام من شرابی برسد ز لاله ی تو
عادل پورنادعلی