ورای دشت های سبز ، چشمان تو را دیدم

ورای دشت های سبز ، چشمان تو را دیدم
به پای قله های دور ، لبهای تو را چیدم

در این سرمای وهم انگیز ، دستان تو را دارم
در این شب‌های ویرانگر،دو چشم توست خورشیدم

تو را چون آیه های نور ، از بر کردم و خواندم
تو را ای راز هر خوبی ، ز قلب خویش پرسیدم

به دریاهای آغوشت خودم را غرق میبینم
که چون امواج سرگشته ، سوی زلف تو پیچیدم

تو را دیدم ، تو را چیدم ، سوی زلف تو پیچیدم
تو را در خاطرات خود هزاران بار بوسیدم

حمیدرضا کندی کیله

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد