تو کجایی که دلم سوخت، جهانم شده غم
برسان داغ جگر آب خنک هم شده سم
چه زبانی سخن عشق جگرخوار شنید؟
غزلم ای عسلم شهد گوارا شده کم
ز کجا یابم و عشقت به جهانم برسد؟
ز کدامین نفسی کز تو بگیرم دو سه دم
چقدر آه کشم سوز دلم نغمه زند؟
تو نباشی به خدا من برسم تا به عدم
شِکوه از روی تو دارم که به دادم نرسی
برسانی به دو چشمم، ضربانم دو قدم
لب من باز نشد شِکوه کنی تا برسم
رخ تو در دل و جانم شده پویا به الم
عربان و دگران هیچ منی که دگرم
شده مفتوح دو عالم بشری مثل عجم
غزلی کز دل عشاق برون آمده است:
چو سلیمان برسم برتو بدون دو حشم
زنده از روی تو و کوی تو محروم بمانْد
ژنده از سوی تو و خورده کفن گونه رقم
من خطاکار دوعالم، به پیمبر چه رِسم؟
تشنه ی کوی حسین و جگری سوی حرم
سعید مصیبی