من همیشه زلفِ یارم را پریشان خواهمش

من همیشه زلفِ یارم را پریشان خواهمش
خالِ مِشکینِ رُخش را چون که پنهان خواهمش

خواهمش زلفش به رُخ آویز و باشد سایه بان
تا نبیند غیرِ بد خوی رویِ جانان خواهمش

درکنارم باش نگارا کن تماشا عاشقت
یک مریضم بی علاج بر درد درمان خواهمش


زاهد کم عقل را بین وصفش است غلمان و حور
من نخواهم حور و غلمان وصف خوبان خواهمش

نیست واحد خوار باشد مثلِ تو در این زمان
چون علاجت نیست الان گو که هجران خواهمش

(شعر واحد را از ترکی به فارسی ترجمه کرده ام)

فرامرز عبداله پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد