تخته سنگ سخت کوه

تخته سنگ سخت کوه
تراش خورده چند هزار سال پیش
به دست کوهکن یا عاشقی نگارگر
جفت آشیان یک عقاب ،چهره‌ها کشیده بی‌نقاب
ز جنس سخت سنگ ،بی لعاب و رنگ
دست برده در میان دست، گرفته مادری کودکش به چنگ
اندکی گرفته فاصله
یک پدر که می‌رود شکار یا به سوی جنگ
چند هزار سال پیش وقت شب بدون برق
بی پدر که در کنارشان نبود،روزگارشان چگونه بود؟
در زمستان سرد خانه‌ای بدون مرد
در میان کوه‌های پرز جانور هیزمی اگر نبود
اجاق خانه‌ها چگونه بود؟
در زمانه‌ای که شمع اختراع نگشته بود
کدامین چراغ روشنای شب روشنای خانه بود؟
گر نبود لقمه‌ای میان سفره‌ای بدون مرد
وقت گشنگی حالشان چگونه بود؟
روی سنگ لحظه ی وداع یک پدر ،ز خانواده‌اش کشیده بود
ولی رجوع آن پدر به خانه نانوشته بود
بعد آن وداع سخت،پدر به خانه بازگشته بود؟
یا به چنگ گرگ وخرس پاره پاره
یا زمان رزم به دست دشمنش جنازه گشته بود؟
پاس می‌باید داشت یک نگاره از زمان دور
قاب سنگ، رنگ کوه ،رنج مردمی غیور
گرچه مرده‌اند و اندرون گور
زنده باد، یاد کودکی و مادری پر از غرور


ابراهیم خلیلیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد