به لبخندت سپردم دل، جهان از نور سرشار است
به چشمت آسمان لرزد، که عشق از تو پدیدار است
جهان را با تو میخواهم، که بی تو خاک و خاکستر
تو خورشیدی که در هر دل، فروغی از تو بیدار است
نسیم از یاد تو مست است، گل از عطر تو میخندد
زمین از مهر تو سبز است، که جان از تو پرستار است
شبی تاریک اگر باشد، نگاهت ماه روشنتر
در این ظلمت چراغی تو، که نورت بیشمار است
بخوان فاضل، ز این دل که به عشق تو شکوفا شد
جهان با تو گلی باشد، که در هر برگ گلزار است
ابوفاضل اکبری