تنها تو را می‌شناختم

تنها
تو را می‌شناختم
در عبور از کوچه‌های مِه گرفته از غُربت
در عبور از جاده‌هایِ سرخِ تنهایی
در کرانه‌ی افق
در عبور از نیمکت‌های غبار گرفته
در مَعبَرِ پارک‌ها
در عبور از باد
که عطرِ تو را
در شاخه‌های اقاقیا
می‌پیچید.

تنها
تو را می‌شناختم
برای عبور از آرزوهایی
که وجودِ تو
همواره
روشنشان نگه می‌داشت.

تنها
تنها
تنها
تو را می‌شناختم
برای عبور از خویشتنِ خویش...


حسن حیدری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد