هر روز سمتِ من خودش با مِیل میآید
از ذوق، اشکِ چشمِ من چون سیل میآید
طفلِ درونش زنده و شیطان و بازیگوش
با او قطارِ عاشقی بر ریل میآید
با لحن کودک با دل پیرم کُنَد بازی
شیرین زبانیاش به شرحِ ذِیل میآید:
میپرسمش با بیقراری: دوستم دالی؟!
ما بینِ لبخندش صدای خِیل میآید
احمدصیفوری