به نام حق، که میتابد به ایران نور ایمان را
نمیلرزانداز طوفان، درختِ ریشهداران را
چه باک از زوزهی کفتار که ایران است پابرجا
به پیشانی ایران است سربندوپیمان اسلام را
شما گر در هوای غرب، هویت را فروختید
نمیفهمید معنای وطن ،ناموس واسلام را
شما در خشم میسوزید، ز نام اسلام وایران
که سوزاندست در دنیا دل دشمن راهراسان بار
نه با تحریم، نه با جنگ، نه با فتنه، نه با تزویر
نمیگیرید ز این ملت نه ایمان را، نه ایران را
که این خاکِ شهیدان و وجود مرد میدان است
دلش آرام میگیرد، به اذن ربنا ز جان ها
ز خون پاکِ عاشورا، به پا چون پرچم غیرت را
که ناموس وطن دارد، به دوشِ خویش پیمانت
نه سازش با عدو دارد، نه سر خم پیش شیطان
که پرچم را نگه دارد آسمان این بار به امانت
شما در جهل ماندید که ایران را توان بردن
خبر دارید از این ملت؟ز ریشه باهنر ،آیت وهمت
نخواهد مرد ایرانی که حق را دیده در خونش
اگرچه سخت باشد راه، ولی اسلام هست روحش
عطیه چک نژادیان